eitaa logo
کانال خاطرات آزادگان
1.1هزار دنبال‌کننده
994 عکس
217 ویدیو
9 فایل
کانال خاطرات آزادگان روایتگر مقاومت، ایثارگری, از خودگذشتگی و خاطرات اسرای ایرانی در اردوگاه‌‌ها (سیاهچال‌های) حزب بعث عراق در سال‌های دفاع مقدس است. از پذیرش تبلیغات معذوریم. دریافت نظرات، پیشنهادات‌ و انتقادات: @takrit11pw90 @Susaraeiali1348
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 محسن جام بزرگ | ۴۳ ◾فیزیوتراپی با کمک سایر اسرا به علت شکستگی‌ها زیادی که بر اثر اصابت تیرهای مختلف در بدنم بوجود آمده بود بعد از اسارت دکتر های عراقی بدنم را گچ گرفته بودند و مدت زیادی بدنم در گچ بودند و تحرکی نداشتند به همین علت بعد از اینکه در بیمارستان گچ‌ها را باز کردند متوجه شدم آن قدر پا و کمر من ضعیف شده بود که توان چرخیدن به پشت را نداشتم. بچه ها کمک می کردند تا بتوانم به پهلو یا به رو بخوابم. باید فیزیوتراپی می شدم، اما مشکلم یکی دو تا نبود. آخر آن دو تا تیر که به لگنم خورده بود،کارم را سخت تر کرده بود، اما تیر مانده در کتف چندان کاری با من نداشت من هم با او کاری نداشتم و ندارم! پا را با کمک بچه های بیمارستان کم کم خم و راست کردم. هر جا که فشار باعث درد شدید می شد، به فرمان و خواهش من نگه می داشتند و به فضل خدا مشکل من تا حدود زیادی رفع شد.( دوستانی که این فعالیت ها را نکردند الان دچار مشکلات حرکتی هستند. آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ علی سوسرایی | ۳۰ ◾نگهبان عراقی می خواست ما را سر کار بگذارد! در تکمیل خاطره ۴۲ حاج محسن جام بزرگ قشنگ یادمه نگهبان « سید شجاع» در شب ۲۸ صفر مصادف با رحلت حضرت رسول اکرم (ص) رادیو روشن کرده بود و ام کلثوم خواننده معروف عرب داشت آواز می خواند . حاج محسن و عین الله نصراللهی - اتاق دوم بودند و ما همه بشکل دور همی جمع شده بودیم و با هم صحبت می کردیم. شجاع آمد و من بهش گفتم: سید شجاع! امشب شب رحلت حضرت رسول اکرم هست ، انت مو مسلم !؟ شجاع گفت: لا آنی مسیحی، گفت نه من مسلمان نیستم، نه من مسیحی هستم! داشت سر بسر ما می گذاشت! مسلمان بود. ما هم نگهبان را سرکار گذاشتیم! بچه ها گفتند بیایید ما هم شجاع را سرکار بزاریمش! برای همین منم به شجاع گفتم :حاج محسن مسیحی! شجاع تعجب کرد، از اونجایی که روحیات حاج محسن رو می دانستم گفتم: حاج محسن! دعای مسیحی بخوان. حاج محسن گفت : باشه فقط در آخر دعا شما بجای آمین بگید بعله! خلاصه هماهنگ شدیم حاج محسن شروع کرد اوپرا خواندن و آخرش هم دعا کرد . 🔻حاج محسن در قالب دعا هر چه خواست به شجاع گفت! حاج محسن به فارسی شروع کرد در قالب و شکل دعا به شجاع هرچی دلش خواست گفت، ما هم خیلی هماهنگ بعله هارو گفتیم! شجاع هاج و واج مونده بود و با تعجب به حاج محسن نگاه می‌کرد، باورش شده بود حاج محسن، مسیحی است وگرنه کی می تونه به این زیبایی مثل مسیحی ها بخونه! وقتی خواست بره سمت اتاق نگهبانی همه با هم شروع کردیم بلند خندیدن.. عین الله نصراللهی از بس خندید از روی تختش به زمین افتاد. شجاع همانطور که بسمت اتاق نگهبانی می رفت شاید شک کرده بود که سرکارش گذاشتیم یا نه واقعی بود. آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسینعلی قادری | ۲۶ ◾آسایشگاه بدون گرمایش بعد از ورود به اردوگاه و انجام سرشماری و دادن لباس و .. اسایشگاه شکل گرفت و کنار همدیگه قرار گرفتیم و جاها مشخص شد. کف آسفالت لخت بود اگرچه یک پتو رو زیرمان پهن می کردیم و یکی را رومون‌ می انداختیم ولی هوای سرد زمستان و ساختمون های سیمانی و بتونی با یک دو تا پتوی زمخت سربازی جواب نمی داد یعنی اون سرمای استخوان سوز همچنان سرجاش بود درسته حالا دو سه پتویی داده بودند ولی خب کف سیمان و در داخل آسایشگاه هیچ وسیله گرمایشی هم وجود نداشت ضمن این که صبح هم که در باز می شد برای تهویه اتاق باید در آن زمستان پنکه های داخل رو هم روشن می کردیم که یک تهویه ایی انجام بشه و بوی بد تنفس ۱۰۰ نفر در داخل آسایشگاه و بوی دستشویی انها، افسری را که می خواد بیاد داخل آسایشگاه اذیت نکنه. 🔻ظرف غذا و سطل آب دادند لباسها رو که دادند روز بعدش به هر آسایشگاهی دو تا سطل یکی برای دستشویی و یکی برای آب یا چای اوردن دادند و به هر نفر هم یک قاشق و یک بشقاب دادند. یک کم وضعیت بهتر شد. به هر آسایشگاهی هفت یا هشت تا ظرف غذا دادند که به آن قصعه می گفتند. قصعه یک ظرف غذای تقریبا مستطیل شکل شبیه ماهی تابه های بزرگ مستطیل شکل بود که دادند که بتونیم بریم غذا بگیریم و ببریم داخل آسایشگاه. بدین صورت با اومدن این امکانات و این تشکیلات روال عادی آسایشگاه شکل گرفت. 🔻 آشپزخانه وسط اردوگاه یعنی یک فضایی بین چهار تا بند اردوگاه، یک ساختمون به اسم آشپز خونه از قدیم وجود داشت که سقفش ایرانیت داشت و در محوطه باز بود. اونجا دو تا اجاق گاز گذاشته بودند و گاز و تشکیلاتی و اونجا رو به عنوان آشپزخونه مشخص کردند . 🔻آشپز مصلحتی اومدند گفتند کی آشپزی بلده؟ خب شرایط بسیار سخت بود و بچه ها برای فرار از کتک دنبال هر راه حلی بودند. یک سری از بچه ها برای فرار از این کتک های جنون آور و برای این که اونجا راحت باشند و چونکه فکر می کردند اون آشپزخونه است و لابد گرمتره یا بخاطر اینکه مثلا تغذیه راحتی داشته باشند دست بلند کردند و رفتند آشپزخانه ولی چون نتونستند غذایی درست کنند و شب دوم یک برنج کته شده که اصلا قابل خوردن نبود درست کردند و به همین خاطر یک کتک مفصلی هم خوردند. چون واقعا آشپز نبودند. برنج ها رو می ریختند تا نگاه می کردند می دیدند خمیر شده و بعد برای اینکه درستش کنند می گذاشتند دم بکشد ولی باز بدتر خمیر می شد و این دو سه روز اول این مشکل رو داشتیم. 🔻آشپز واقعی تا بالاخره گفتند اونی که واقعا آشپزه بلده بیاد وگرنه کتک می خوره. دو سه تا از بچه هایی که واقعا آشپز بودند رفتند و تقریبا دیگه آشپزی خوب شد. دیگه غذا درست می کردند اما غذایی که می اومد باز اون خودش یه شرایطی داشت . آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
◾تجمع اعتراضی آزادگان به جنایات رژیم صهیونسیتی اسرائیل امروز صبح سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ جمعی از آزادگان و خانواده های ایثارگر شاهد در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران تجمع کردند. #غزه #ازادگان #تصویر
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزها، جای حاج قاسم عزیز خالیست. این فیلم قدری از عطش ما را جهت دیدن روی مبارکش تشفی بخشیده و پیوند عمیقش را با نهضت کربلا و اباعبدالله الحسین علیه‌السلام نشان می‌دهد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 سلام الله کاظم خانی | ۱۲ ◾لحظات نفس‌گیر وداع با مادر این سری آخرین مرحله ای بود که خدمت مادر عزیزم رسیدم. آنک وقت جدائی فرا رسیده بود. به مادرم گفتم جایگزین بنده خانم فریبا فرزانه (همسرم) در محضر شماست نگران نباش. نمی توانم آن وقت خداحافظی نهایی با مادرم را توصیف نمایم. خداوند منان در سوره مبارکه بقره میفرماید: و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیرکم و عسی ان یحبوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون. «چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید.» 🔻اعزام به جبهه با سازماندهی بود اعزام به جبهه کاملا ساماندهی و سازماندهی در استانها بطور برنامه ریزی و تشکیلاتی شده بود، با توجه به این که یکی از گردان های لشگر ۸ نجف اشرف اصفهان که از استان قزوین بود در منطقه شوشتر مستقر بود ما رزمندگان استان قزوین وارد شهرستان شوشتر شدیم. از سوی قرارگاه ، فرمانده لشگر نجف اشرف، سردار شهید احمد کاظمی را به عنوان فرمانده معرفی نمودند. 🔻به عنوان رزمنده ثبت نام کردم ! وقتی در حیطه گردان قرار گرفتیم در ابتدا از سوی لشگر ۸ نجف اشرف فرمانده گردان حضرت رسول اکرم (ص) برادر سپاهی ابوالفضل کشموزی را به رزمندگان اسلام معرفی نمودند .وی بعد از معرفی، مطالبی را به ما گوشزد نمودند. روز بعد ما را به دلخواه خودمون در رسته های مختلف ثبت نام نمودند و فعالیت خود را آغاز کردیم. من هم با اینکه طلبه بودم و باید به رسته تبلیغات می رفتم ولی بخاطر عشق به حضور در عملیات، بعنوان کمک " آر پی جی ۷" ثبت نام و تحت پوشش آموزش قرار گرفتم. 🔻بر خلاف میلم من را به رسته تبلیغات معرفی کردند! دو روز از این آموزش سپری شده بود که یکی از عزیزان و معلمان من مطلع شدند که بنده در واحد " آر پی جی ۷ " فعالیت می کنم بلافاصله به گردان گزارش داده بود که« سلام اله کاظم خانی » طلبه هست وی را از این رسته به گردان تبلیغات اعزام کنید تا از ایشان بعنوان مسئول تبلیغات گردان بهره گیری شود. یک برادر سپاهی. دنبال من آمد و گفت: سلام اله کاظم خانی! بنده خود را معرفی نمودم، فرمودند: تبلیغات لشگر شما را بعنوان مسئول تبلیغات گردان به ما معرفی نموده است. با اینکه در ابتدا مخالف بودم ولی در نهایت به جهت ادای تکلیف طلبگی و تبلیغی که به عهده من بود با وی به تبلیغات گردان آمدیم . بنده را به دوستان در کمپ تبلیغات معرفی نمودند. آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دسترسی به قسمت های دیگر خاطرات به لطف خدا و تلاش دوستان، دسترسی به کلیه خاطرات آزادگانی که در زیر مکتوب شده محقق شده است. با کلیک بر قسمت آبی رنگ، آنها را مشاهده بفرمایید: نگهبانان عراقی 🔻موضوعات کتاب نحوه استفاده: 🔻 روی این اسامی که لینک شده و به رنگ آبی است کلیک کنید. 🔻 پایین آن را ببنید. سمت چپ نوشته مثلا « ۱ از ۳۰ » 🔻سمت راست آن فلاش بالا و پایین برای اسکرول کردن کنارش هست که می توانید با آنها، تمام خاطرات فرد مورد نظر را ببنید. 🔻 ان شاءالله این اسامی کم کم و با زحمات مدیر محترم که بصورت خاموش در حال تلاش هستند، بیشتر خواهد شد.
اعضای ارجمند کانال، با سلام و احترام ، به علت نظم دادن به خاطرات، در فعالیت روزانه کمی تاخیر داریم . ان شاءالله با نظم بخشیدن به خاطرات، دسترسی شما به خاطرات گذشته نیز آسانتر خواهد بود. امیدواریم در این فرصت با تلاش های صادقانه شما عزیزان، دوستان و اعضای جدید بیشتری را در جمع خود شاهد باشیم. التماس دعا‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنرنمایی این خانم توی فضای مجازی درباره نسل‌کشی غزه حسابی ترکونده @BisimchiMedia