فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرایی #موسیقی
🎙پنج بند با صدای علی پالشی آرایی
📽فیلم از طرف قربانعلی عیسی زاده آرایی
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_سیده_میر_مریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜 تاریخچه تاسیس اولین خشک شویی در شهر #آمل
🟠 اولین خشکشویی در آمل، در سال ۱۳۳۸، در خیابان ۱۷ شهریور، جنب ساختمان پزشکی فعلی، توسط، عبدالله فرهنگی تاسیس شد.
مبلغ شستشو و اتو، کت و شلوار، ۴۰ ریال بود و اتوی تنها ۱۵ ریال. بعدها علی جاهد در سال ۱۳۴۰، در خیابان پشت شهرداری، جنب سینما فرهنگ سابق، اقدام به تاسیس لباسشویی کردند و با ایجاد رقابت، شستشو و اتوی کت و شلوار به ۲۵ ریال، تنزل پبدار کرد و پس از مدتی طبق توافق دو طرف، قیمت را به ۳۵ ریال رساندند.
🇮🇷 شم شین آملی ها 🇮🇷
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜 تاریخچه تاسیس اولین پمپ بنزین در #آمل
🟣 اولین پمپ بنزین در آمل ، در سال ۱۳۲۸، در خیابان امام رضا (ع) ، روبروی گاراژ داودی بین بانک صادرات مرکزی و کفش ملی، متعلق به روح الله پهلوان زاده بوده ، و از طریق بابلسر ، با پوست گوسفند و حلب ۱۸ لیتری، نفت و گازوئیل و بنزین ، آورده می شد. به آن بنزین هواپیما هم می گفتند. (به عبارتی، بنزین هواپیما هم داشتند) پمپ آن دستی، و به صورت دو ظرف شیشه ای بود، که وقتی دستگیره آن کشیده می شد یک طرف آن خالی، و طرف دیگر آن پر می شد.
#از_آمل_بیشتر_بگیم
📕از کتاب فرهنگ اولین ها در آمل به اهتمام مرحوم زنده یاد حشمت الله ایاز آملی
🌿#من_اینجا_ریشه_در_خاکم
🇮🇷 شم شین آملی ها 🇮🇷
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🔰 #از_آمل_بگیم
📜 تاریخچه تاسیس اولین ساندویچی در شهر #آمل
🟢 اولین ساندویچی در آمل ، در سال ۱۳۴۳ توسط برادران فتحی در خیابان مهدیه فعالیتش را آغاز کرده بود.
♻️ #من_اینجا_ریشه_در_خاکم
🇮🇷 شم شین آملی ها 🇮🇷
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#ماه_بانو_شیرمحمد
📌روایت دختری بنام #ماه_بانو و پسری بنام #شیرمحمد
✍نقل روایت از زنده یاد استاد اسماعیل کتولی فرزند حسن ملقب به اسماعیل حسن از هنرمندان وراویان بنام اهل روستای ساورکلاته ....
📌نقل رویداد این که در دوره ای در گذشته در این منطقه پسر جوانی بود بنام شیرمحمد که یه پسر بسیار خوب شریفی بود شیر محمد آخرین فرزند خانواده بود و در سنین نوجوانی بر اثر اتفاقی پدرش از داد و پدر مرحوم شد و شیرمحمد بی پدر شد و بعد از فوت پدر با مادر سالخورده و مریض احوالش زندگی میکرد.
بردار و خواهرای شیرمحمد همه شون متاهل بودن و سرخونه زندگی خودشون بودن شیر محمد که هنوز سنی نداشت پدر شو از دست داده بود به همراه مادر با هم یجا بودن. مادر هم مریض احوال هست دوتای بودن و دیگه بعد از مدتی از مرگ پدر که گذشت ارث و میراث رو تقسيم کردن پدرشون گله گوسفندی هم داشت که قرار گذاشتن که البته بعد از مشورت با هم و بزرگترها که چند راس گوسفند بیشتر بعد به شیرمحمد و حیات رو هم بدن به شیرمحمد که از مادر مواظبت کنه یه چیزی بیشتر به شیرمحمد دادن به خاطر مواظبت از مادر شیرمحمد هم قبول کرد که مادرشون نگه داره و گفت من اصلا چیزی نمیخوام اگر به من چیزی هم ندین من وظیفه ام هست که مادر را داشته باشم خلاصه که شیرمحمد آخری بچه و مجرد هم هست قبول کرد.
خلاصه که مال اموالی که داشتن رو تقسيم کردن البته بعد از مدتی بعد از فوت پدر مال اموال رو تقسيم کردن ...
دیگه طبق روال شیرمحمد با مادرش یجا بودن با هم زندگی میکردن مدتی گذشت دو سه سالی گذشت و کم کم گله گوسفند شیرمحمد زیاد شد تعداد گله بیشتر شد وضع اوضاع مالیشون متوسط جامعه بود.
خلاصه که همین روال که بودن تو این چند سال گله گوسفندش بیشتر شد و سن سال شیرمحمد هم بیشتر شد یعنی بزرگتر شد همین جورهم با مادر مریض احوال یه جا بودن زندگی میکردن تا اینکه کم کم به فکر افتادن که شیرمحمد رو جای دوماد کنن ... پدر شیرمحمد یه دوستی داشت بنام سیف الله که قبل ها پدر شیرمحمد براش کار میکرد باهم دوست صمیمی هم بودن مثل دو تا برادر هم با هم بودن با این وجود که براش کار میکرد رفت آمد هم با هم داشتن بازم مثل دو تا برادر با هم بودن وضع اوضاع مالی سیف الله خوب بود یعنی از خانواده شیرمحمد خیلی وضع مالیشون بهتر بود. چندین سال پدر شیرمحمد براش کار میکرد هم کارگرش بود و هم رفت آمد داشتن ..
دیگه از این آخری های عمرش پدر شیرمحمد مقداری برای خودش هم مال اموالی که جمع کرده و برای خودش کار میکرد.
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3475
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#ماه_بانو_شیرمحمد
✍خلاصه که این دو خانواده خیلی دوست داشتن که یه وصلتی هم بینشون اتفاق بیفته دختر پسری بهم بدن اما این اتفاق تا زمان زنده بودن پدر شیرمحمد نیفتاد.
📌خلاصه که بین شون وصلتی سر نگرفت .. خانواده دوستشون دختری محجبه داشتد بنام ماه بانو دختر خوب و فهمید و مجرد هم بود این جا هم شیرمحمد بزرگ شده بود موقع ازدواجش بود هر دو شون به سن تکلف ازدواج رسیده بودن پدر شیرمحمد مرحوم شده بود و عروسی آخرین فرزند شو ندیده بود قبل از مرگش هم چندین بار گفته بودکه این دختر ماه بانو رو بدن به شیرمحمد که اون زمان هم هردوشون به سن ازدواج نرسیده بودن خلاصه که خانواده دوستشون هم خیلی دوست داشتن که باخانواده شیرمحمد وصلتی داشته باشن خانواده دوستشون سیف الله بداز مرگ پدرشیرمحمد همش به خانواده شیرمحمد شون سرمیزد به حساب بزرگترشون هم بود خلاصه که بداز تقسیم مال اموال وچن سالی گذشت این دونفر به سن تکلیف ازدواج رسیدن شیرمحمد آدم خوبی بود به همه کمک رسانی میکرد یه جوان بسیار عالی و خوب و فهمیده بود موقع کارها کمک مردم میکرد احترام همه ورداشت آدم بی حاشیه ای بود دیگه بزرگتر که شد برادر وخواهراش ومادرش بهش گفتن که شما ازدواج کن برادر خواهراش گفتن که شما زن بگیر مادرمون مریضه شما کم کم به فکر ازدواج باش زنی انتخاب کن که زندگیتو جمع کنه بدرد زندگیت بخوره مادروهم مواظبت کنه شیرمحمد بااحترام گفت چشم من ازدواج میکنم برادر بزرگترش گفت پدر ما با سیف الله دوست بود براشون کار میکرد رفتدآمدهم داریم ودوست داشتن که یه وصلتی هم بینشون باشه الان هم بزرگترما هست همش به ماسرمیزنه عمویه ماهست اون ها هم دوست داشتن با خانواده ما وصلت کنن که جور نشد شما اگر دخترشون ماه بانوربنظرم بگیری خوبه دختر خوبی هست آشناهستیم براخودتو مادرهم خوب میشه بنظرم زن زندگیت هم همین دختر باشه اگر ماه بانورو بگیری به وصعیت پدر هم گوش دادی البته آن هاهم از خداشان بود که این پسر دومادشون بشه این دختر زندگیتو جمع میکنه دیگه هر مشکلی هم باشه با ازدواج بااین دختر حل میشه .خانوادشون هم دوستت دارن شیرمحمد بازم حرفی نزد گفت باشد هرچی شما بگین برادر وخواهرا گفتن که این دختر آشنا هست هم دختر خوبیه هم زن زندگی هست دیگه باهم مشورت کردن و وشیرمحمد هم فکراشو کرد خلاصه که رفتن خواستگاری آن خانواده هم از خدا خواسته قبول کردن دیگه اواخرپاییر ازدواج کردن نامزدشدن وصلت سرگرفت دیگه زمستان شد شیرمحمد نامزد دار شد و مدتی بودن و فصل بهار رسید و دیگه بهارشد کم کم شیرمحمد به فکربرداشتن پشم گوسفندانش افتاد مدتی از بهار ردشد شیرمحمد به تنهای داشت پشم گوسفنداشو میتاشید
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3475
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#ماه_بانو_شیرمحمد
ماه بانو نامزدشیرمحمد هم دختر خوبی که بود هم به خانواد ه خودش وهم به خانواده شوهرش سرمیزد هردوجا میرفت وکمک رسانی میکردکمکشون میکرد اگر کاری داشتن انجام میداد خانه هاشون وحیات هاشون تمیز میکرد زن کاری وزرنگی بود . .خونه پدر ماه با نو با خونه شوهرش نزدیک بود ماه بانو از آنجای که دختر نجیب زاده ی بود دست پخت خوبی هم داشت روزی که شیرمحمد مشغول جمع آوری پشم گوسفندانش بود مادرشوهر ش هم مریض احوال توخونه بود ماه بانو از خونه پدرش ناهار درست کرد آورد برای خونه شوهرش غذا رو آوردو اول رفت خونه وحیات مادرشوهررو تمیز کرد به مادر شوهر غذا داد بدرفت سمت شیرمحمد ...شیرمحمد هم داشت سایه درخت پشم گوسفندارومیتراشید چن درخت درحیاتشون بود که سایه درخت داشت کارشو انجام میداد....ماه بانو غذا رو آورد ودوتا ی سایه درخت نشستن غذا شونو میل کردن ...شیرمحمد این کارها وکه میدید خیلی خوشحال میشد ذوق وشوقش بیشتر میشد دید نامزدش از خونه پدر خودش براشون غذاآورده اینجوری هم خونه وحیات روهم تمیز میکنه خیلی خوشحال شد یعنی از موقع ازدواج کرد دردسرهاش کمتر شده بود .. خیلی نامزدش کمک بدستشون بود پخت وپزش عالی بود کمک میکرد توکار ها همش کمکشون میکرددیگه درحین کارغذای بسیار عالی درست کرد از خونه پدر ش هم بود آورد شیرمحمد خوشحالیش بیشتر شد ..ذوق شوقش زیاد شد درحین کار شروع کرد برای خانومش خوندن ....
#شعر
بیرم چوره چوپانی کنم من
بیرم میش قربانی کنم من
بیرم میش من دره
به دنبال بکشم یاره میهمانی کنم من
ای ماه بانو جانم من تره قربانم
نماشان درنماشان داری دلبر
شاروسه زیر گردن داری دلبر
شاروسه زیر گردن رویه سینه
برای من مسکین داری دلبر
ای ماه بانو جانم من تره قربانم
سرشام تا سحر نالنده بلبل
مکانی بیته روغنچه گل
دوچشمم خوبوعرد نمان بلبل گله بشکفته ره نوینه بلبل
هی ماه بانو جانم من تره قربانم
📌خلاصه چن بندخوندو از خانومش بابت این همه لطفش تشکر کرد قرارهم گذاشته بودن که چن وقت بد عروسی بگیرن دیگه موقع عروسی رسیدو مراسم گرفتن باز این ملودی رو خودشیرمحمد درمراسم خودش خوند مراسم تمام شد رفتن سرزندگی خودشون زندگیشون شروع کردن ....و دیگه این ملودی اینجوری رایج شد البته به شباهت این ملودی در روایتهای دیگه ای ام نقل واجرا شده.....
🖊گردآوری #حسین_اصفهانی.....
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3475
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#اسناد_بارفروش
🔹 دعوت حکومت بارفروش از آیت الله شیخ جلال الدین علامه حائری جهت عضویت در مجلس سربازگیری در فروردین سال ۱۳۱۰.
🔹 قانون خدمت سربازی که در گذشته به آن اجباری می گفتند در عصر رضاشاه قانونی شد و اولین دوره سربازگیری در بابل در سال ۱۳۱۰ش صورت گرفته است.
📚منبع:
#کتاب ( اسناد بارفروش؛ از صفوی تا پهلوی ).
✍گردآورنده:
#حامدابراهیمزاده_بازگیر
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3476
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
2⃣
🔎جهت دسترسی به مطالب دلخواه تان در این فهرست جستجو کنید:
👇👇
🔹روی عناوین به رنگ آبی کلیک کنید
🌍مکان:
■#ایران
■#ده
■#روستا
■#قریه
■#بلوک
■#دهستان
■#تبرستان
■#طبرستان
■#مازندران
■#بابل
■#بارفروش
■#تژیر
■##تُرَنجِه
■#مامطیر
■#بندپی
■#انند
■#ادملا
■#اده
■#آدمول
■#آدملا
■#کرازمین
■#پا
■#شاهکلا
■#کرات
■#کیمون
■#جورسره
■#اشدکت
■#هندوری
■#کشکا
■#پاشاامیر
■#گلیا
■#دیوا
■#گنجکلا
■#نهه
■#فکچال
■#گتو
■#مقری_کلا
■#پوستکلا
■#تورسو
■#لمسوکلا
■#سیاه_پل
■#سفیدتور
■#شیخ_موسی
■#ازارسی
■#تشون
■#کیجابور
■#امیرکلا
■#کشیرمحله
■#خواجه_کلا
■#مَش_سِرِه
■#ایلام
■#تنهاکلا
■#ساری
■#دودانگه
■#چهاردانگه
■#هزارجریب
■#پاشاکلا
■#لفور
■#سوادکوه
■#للوه_خیابون
■#قائمشهر
■#آلاشت
■#تمیش
■#جمشیدآباد
■#وچاد
■#لله_بند
■#فیروزکوه
■#لزور
■#ارجمند
■#آمل
■#قریه_آمل
■#لاسم
■#نشل
■#هلی_کتی
■#بلده
■#کجور
■#رویان
■#رستمدار
■#نور
■#آذربایجان
■#زاگرس
■#مشهد
■#طرقبه
■#طهران
■#سمنان
■#سنگسر
■#طالقان
■#عیلام
■#فلسطین
■#غزه
■#ترنجه
■#چغازنبیل
■#شوش
■#روجی_کلوم
■#میرکلا
■#ابوالحسن_کلا
■#ارچی
■#رزکلا
■#ذغال_چال
3⃣
🔎جهت دسترسی به مطالب دلخواه تان در این فهرست جستجو کنید:
👇👇
🔹روی عناوین به رنگ آبی کلیک کنید
🌿قومیت:
■#طوایف
■#طایفه
■#قبیله
■#نژاد
■#قوم
■#احفاد
■#تیره
■#تبار
■#ایلات
■#ایل
■#اجداد
■#جد
■#انساب
■#سلسله
■#سلاله
■#بیک
■#بتیار
■#تهمتن
■#تم_تم
■#لر
■#آریایی
■#پریجایی
■#پریجا
■#پراچی
■#پریج
■#سماکوش
■#پاشا
■#وسطی_کلایی
■#مازنی
■#نیشابوری
■#سوادکوهی
■#باکر
■#ساروی
■#قاجار
■#تلارمی
■#اعراب
■#بیدگلی
■#ملکشاه
■#عمران
■#تپوری
■#ادملایی
■#کاسپی
■#کاشی
■#کاسی
■#طاقه_ای
■#لولویی
■#لموکی
■#ترکمنچای
■#تالش
■#گشنیانی
■#زرتشتیان
■#زرتشت
■#اسلام
■#بیگلری
■#حلال_خور
■#نوایی
■#قزانچاهی
■#بیژنی
■#مقیمی
■#قزم_چاهی
■#لیتکوئی
■#کِردون
■#گورزن
■#گاوزن
■#گوتی
■#گبری
■#طوریان
■#زند
■#نیازآذری
■#آری
■#آرایی
■#آراء
■#ایرایی
■#پهلوی
■#آوان
■#سیماشکی
■#اپرتی
■#انشانی
■#آشور
■#ایگای_هالکید
■#هالتاماتی
■#سومری
■#تیموری
■#اسپهبدان
■#اشکانیان
■#پادوسبانی
■#رودباری،
■#شفتی
■#کنعانیان
■#عبریان
■#عرب
■#عابدی
■#فنیقیان
■#آیاپیر
■#ایلخانی
■#مغول
■#آملی
■#گت
■#رخشان
■#سنگسری
■#عرب
5⃣
🔎جهت دسترسی به مطالب دلخواه تان در این فهرست جستجو کنید:
👇👇
🔹روی عناوین به رنگ آبی کلیک کنید
📝،علما، نویسنده و پژوهشگران:
■#علما
■#حکما
■#سعدی
■#رابینو
■#ملگونف
■#ابرهام_ولیام_جکسن
■#رئیسی
■#میرزامحمدشفیع
■#خمینی
■#رهبری
■#رهبرانقلاب
■#ایرج_نیازآذری
■#قلیپور
■#شهرام_قلی_پور_گودرزی
■#یوسف_الهی
■#محمدعابدی
■#واعظی
■#منصور_جعفری
■#ابوالفضل_وکیلی
■#رشیدمحمدی
■#ابراهیم_درویشی
■#نامدار
■#فریده_یوسفی
■#شیخ_کبیر
■#حیدری_سوادکوهی
■#کاظم_بیک
■#بحرالعلوم_گیلانی ■#علامه_حسن_زاده_آملی
■#آیت_الله_جوادی_آملی
■#شیخ_حسن_جوری
■#محمدعلی_امیری
■#شهیدبهشتی
■#شهیدمطهری
■#امین_رزمجو
■#محمدعلی_تافته
■#مهدی_بیژنی
■#میرتیمورمرعشی
■#شیخ_شاه_بالو_آملی
■#محمودرحمانی
■#محمد_لطفی_نوایی
■#محمصادق_شفیع_زاده
■#میرزاعلی_کِرد
■#ابن_حوقل
■#ايزيدور_خاراکسی
■#هانری_کُربَن
■#سیدقاسم_صیادمنش
■#حسین_اصفهانی
■#حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر
■#بازگیر
Mohsen Baker:
🌙#ماه_های_تبری
📝ردیف ماه های تبری (طبری)ماه های شمسی (خورشیدی)
۱.فردینه ماه همزمان با مرداد ماه
۲.کرچه ماه همزمان با شهریور ماه
۳.هره ماه همزمان با مهر ماه
۴.تیره ماه همزمان با آبان ماه
۵.ملاره ماه همزمان با آذر ماه
۶.شروینه ماه همزمان با دی ماه
۷.میرماه همزمان با بهمن ماه
۸.اونه ماه همزمان با اسفند ماه
۹.ایام پتک یا شیشک (گاهنبار)آغاز نوروز
۱۰.ارکه ماه همزمان با فروردین ماه
۱۱.دماه همزمان با اردیبهشت ماه
۱۲.وهمنه ماه همزمان با خرداد ماه
۱۳.نوروزماه همزمان با تیر ماه
✍ سال تبری دوازده ماه است که با فردینه ما از ۲ مردادماه هجری خورشیدی آغاز میشود.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
❤️#محسن_داداش_پور_باکر
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_سیده_میر_مریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
May 11